هوش چیست ؟
یکی از جالب توجه ترین فرایند های روانی است که جلوه های آن در موجودات، متفاوت ظاهر می شود .
این واژه کیفیت پدیده ای را بیان می کند که دارای حالت انتزاعی بوده و قابل رویت نیست.
به علت دارا بودن چنین ویژگی تعریف آن مشکل است و تعاریف متعددی از آن ارائه شده است :
۱ – عده ای آن را بیشتر در حل مسائل و امور تلقی می کنند، مثلا استرنبرگ معتقد است :
« هوش شامل یک سلسله مهارت های تفکر و یادگیری است که در حل مسائل آموزشی و زندگی به کار می روند . »
۲ – به نظر افرادی دیگر ترکیبی از تفکر و تخیل است.
۳ – به نظر اشخاصی دیگر درک روابط علت و معلولی میان پدیده ها است.
اما به طور کلی می توان گفت :
هوش در واقع توانایی ذهنی است که قابلیتهای متنوعی همچون استدلال، برنامهریزی، حل مسئله، تفکر انتزاعی، استفاده از زبان، و یادگیری را در بر میگیرد .
نظریه ها درطول تاریخ تغییرات زیادی داشته اند و هوش به عنوان یک توانایی شناختی در سال ۱۹۰۵ میلادی توسط آلفرد بینه و تئودور سیمون مطرح شد .
در مورد هوش بررسی های متعددی انجام گرفته است و نظریه های متفاوتی ارائه شده است.
اما هنوز صاحب نظران به جمع بندی کلی در مورد ابعاد گوناگون آن دست نیافته اند .
در بین نظریات مطرح شده دو نظریه از مقبولیت بیشتری برخوردار هستند :
– نظریه هوش های چندگانه هاوارد گاردنر
– نظریه هوش های سه گانه دانا زوهار و یان مارشال
نظریه ی هوش های چندگانه ی هاوارد گاردنر
تعریف گاردنر از هوش : یک پتانسیل و توان بالقوه از جنس زیست – روانشناختی برای پردازش اطلاعات است.
در شرایط متفاوت و چیدمان های فرهنگی مختلف میتواند فعال شود و کمک کند تا افراد مشکلات پیش رو در آن فرهنگ و جامعه را حل کنند و محصولاتی تولید کنند که در آن فرهنگ، ارزشمند محسوب میشوند.
گاردنر نمیتواند بپذیرد که هوش منحصرا به هوش ریاضی (همان IQ ) محدود شود. بر طبق این نظریه، دیدگاههای روانسنجی سنتی نسبت به هوش، بسیار محدود و ضعیف است.
تئوری هوش های چند گانه نظریه ای است آموزشی که اولین بار توسط وی تنظیم و ارائه گردیده است. گاردنر نظریهاش را نخستین بار در کتاب « قابهای ذهنی » ، در سال ۱۹۸۳ ارائه کرد.
او هشت نوع هوش را معرفی نموده و احتمال داده است که نوع نهم و دهمی وجود دارد.
آن دو «هوش هستی گرا» یا (Existential) و «هوش اخلاقی» یا (Moral) هستند که به این مدل هشت گانه اضافه می شوند.
هوش های مبتنی بر نظریه ی گاردنر :
۱- کلامی- زبانی (Verbal / Linguistic): توانایی تفکر کلامی و استفاده از زبان برای بیان منظور
۲- منطقی- ریاضی (Logical / mathematical): توانایی انجام عملیات ریاضی
۳- فضایی- دیداری (Visual / Spatial): توانایی تفکر سه بعدی
۴- بدنی- جنبشی (Bodily / Kinesthetic): توانایی دستکاری اشیا و تبحر در فعالیت جسمی
۵- موسیقی و ریتم (Musical / Rhythmic): حساس بودن نسبت به زیر و بم آهنگ، ریتم و تن صدا
۶- بین فردی (Intrapersonal ): توانایی درک دیگران و تعامل موثر با آنها
۷- درون فردی (Interpersonal ): توانایی فهم و درک خود
۸- طبیعت گرا (Naturalistic ): مشاهده ی الگوهای طبیعت و فهم نظام های طبیعی و مصنوعی ساخت انسان
طبق نظریه گاردنر، برای به دست آوردن تمام قابلیتها و استعدادهای یک فرد، نباید تنها به بررسی IQ وی پرداخت ، بلکه هوشهای دیگر او نیز باید بررسی شوند.
هر یک از هوشها، از لحاظ رشدی، تاریخی مستقل دارد . مثلا هوش زبانی خیلی زود رشد و تحول مییابد.
هر کدام از هوشها تحت کنترل مناطق مشخصی از مغز قرار دارد . مثلا هوش فضایی تحت کنترل مناطق خاصی از نیمکره راست است و هر یک از آنها در مواردی خاص، از افراد با استعداد سر زده است.
چند نکته درباره ی نظریه ی گاردنر
۱- تمام افراد از هر هشت مولفه بهره مند هستند .
این تئوری مدعی است تمام افراد از قابلیتهای هر یک از هوش های هشتگانه بهره مندند. هر چند آنها برای هر یک از افراد به گونهای خاص ظهور و بروز مییابد .
به ندرت در افراد تمام یا بیشتر مولفه ها در سطحی بالا ظاهر می شوند مانند شاعر ، دانشمند و فیلسوف آلمانی گوته .
برخی از افراد نیز به جز ابتداییترین جنبهها، فاقد تمام این هوشها میباشند. مانند برخی افراد در مراکز بازپروری .
ولی بیشتر ما در بین این دو حالت ذکر شده قرار داریم.
۲- تمام افراد می توانند هر یک از هوشهای خود را به سطح مناسبی از توانایی برسانند.
اگرچه ممکن است برخی افراد نقصها و مشکلاتشان را ذاتی تصور کنند، اما گاردنر معتقد است چنانچه فرد از آموزش، تشویق و استغنای کافی برخوردار باشد، قادر خواهد بود تا حد زیادی تمامی هشت مقوله ی هوش خود را تا حد بالایی از عملکرد توسعه بخشد .
۳- انواع هوش ها معمولاً به شکلی پیچیده ای با یکدیگر همکاری می کنند.
گاردنر جز در مواردی نادر، معتقد است هیچ نوع هوشی به تنهایی موجودیت نمی یابد و هر یک از آنها، همواره بر یکدیگر تاثیر میگذارند. مثلاً کودکی که مشغول بازی با توپ است، برای شوت زدن نیازمند هوش های بدنی – جنبشی (برای دویدن، گرفتن و زدن توپ)، فضایی – دیداری (برای تعیین جهت و پیشبینی محل افتادن توپ)، زبانی و میان فردی (برای موفقیت در درگیری های جریان بازی) است.
در تئوری گاردنر هوش ها، جهت بررسی ویژگی های اصلی و بهره مندی از آنها مستقل میشوند.
۴- برای هوشمندی در هر نوع هوش ، چندین راه وجود دارد.
تئوری هوشهای چندگانه بر تنوع روش هایی تاکید می کند که با آنها افراد می توانند استعدادهای خود را در محدودهی هوشها نشان دهند. هیچ ویژگی استانداردی برای اینکه فردی در زمینه خاصی هوشمند تلقی شود، وجود ندارد. مثلاً فردی ممکن است قادر به خواندن نباشد، اما از هوش زبانی بالایی برخوردار بوده و قادر باشد داستانهای خاص بگوید یا واژگان زیادی را بداند.
نقدها
نظریه ی گاردنر پس از انتشار در کتاب قاب های ذهنی با انتقاداتی از سوی روان شناسان روبرو گشت .
آن ها می گفتند تعریف گاردنر از هوش بسیار وسیع و گسترده است .
هشت مولفه ای که او معرفی کرده نشانگر انواع استعدادها، خصوصیات شخصیتی و تواناییها است.
از دیگر نقاط ضعف آن میتوان به کمبود پژوهشهای عملی پشتیبان اشاره کرد.
با این وجود، این نظریه محبوبیت زیادی بین مربیان یافته است و آن ها از آن استفاده میکنند.
در ادامه بیشتر در مورد جزییات هریک از انواع شاخصه های مد نظر گاردنر صحبت خواهیم کرد …
با ما همراه باشید
منابع: برترین ها ، آی هوش ، متمم ، روان حامی ، ویکی روان