theme wordpress
انیمیشننقد و بررسی

مروری بر قسمت چهارم انیمیشن Love, Death & Robots

SUITS

بسمه تعالی

تذکر: این متن حاوی اسپویل کل داستان می‎باشد.

سخنی کوتاه درباره‌ی نقد منصفانه!

معمولا قبل از اینکه نظرات خود را در قالب یک متن دربیاورم، سعی میکنم نظرات قبلی که در این خصوص نوشته شده را مطالعه کنم. یکی از مطالب جالبی که به آن بر خوردم، نقد یکی از سایت ها بود که تقریبا چیزی جز فحش و بد و بیراه نداشت! بد و بیراه گفتن فوق العاده کار ساده ایست! اما نقد درست و منصفانه‌ای که اگر از بدی فیلم می‌گوییم، درمورد دلایل بد بودن آن هم صحبت کنیم (نه فقط بگوییم بد شده و “در نیامده!!”) کار آسانی نیست! دقیقا منظور از نظر کاملا شخصی، این است که از عباراتی مثل: در نیامده، ایده را خراب کرده، با تم کار ارتباط نگرفتم، رنگش بد است، دیالوگش خر است! و… استفاده کنیم ولی دلایلش را به معده‎ی خود ارتباط دهیم و نه به فلسفه‌ی ساخت اثر! امیدوارم در طی این مقالات، بتوانم نقد منصفانه‌ای را با در نظر گرفتن همه‌ی جوانب ارائه دهم.

و اما قسمت چهارم!

باز هم داستانی که چهارچوب‎ها را می‎شکند! در واقع در این قسمت دور از ذهن ترین مسائل کنار هم قرار گرفته است! زندگی در یک سیاره‎ی دیگر، استفاده از تکونولوژی بالا، سلاح‎های پیشرفته و … در کنار ساده‎ترین و سنتی‎ترین مسائل!

یک خانواده‎ی گرم و صمیمی در فضایی شبیه به روستا مشغول کشاورزی یا دامپروری! خانواده‎ی گرم و صمیمی با یک زندگی فوق العاده ساده که از سلاح‎های پیشرفته ای برخوردارند و می‎توانند به خوبی از آن‎ها استفاده کنند و حتی پیرزن داستان هم مهارت بالایی در استفاده از آن‎ها دارد!

180 درجه اختلاف
۱۸۰ درجه اختلاف

با توجه به اینکه این داستان، کاملا به خانواده و عشق و فداکاری حماسی برمیگردد و در محیطی خاص شکل می‎گیرد، و همچنین شاید بیش از رساندن هر مفهوم فلسفی خاصی، بیشتر به مفهوم زندگی و عشق و صمیمیت و فداکاری اشاره دارد، سعی میکنیم بیشتر مسائل فنی آن را بررسی کنیم.

چه میبینیم؟

مت پینت زیبایی از آسمان و ماه و اکستریم لانگ شاتی از خانه‎ای که از دور روشنایی آن را میبینیم. زن و شوهری که در مورد همسایه‎شان صحبت می‎کنند و به هم غذا تعارف می‎کنند. با دیدن نور گرم داخل خانه و نور سرد بیرون، و لحن آرام زن و شوهر و همچنین موسیقی صد در صد مناسب و آرام، و استفاده زیاد از بخاری که به نشانه حرارت از مایع درون لیوان‎ها بیرون می‎آید، ناخودآگاه حس آرامش و صمیمیت خانه را حس میکنیم. در ادامه مشکلی پیش می آید که البته در نهایت آرامش درمورد آن صحبت میکنند و باز هم نشانه هایی از صمیمیت!

ریزه کاری‎هایی که اگر به آن دقت نکنیم و آن را خودآگاه متوجه نشویم، باز در ناخودآگاهمان اثر می‎گذارد و همین حس را منتقل می‎کند، مرد صندلی را برای نشستن زن جلو میبرد و همسرش را میبوسد. و جملات محبت آمیز زنانه‎ای مثل : مراقب خودت باش! را از همسر شخصیت اصلی می شنویم. باز هم گرمی و صمیمیت خانواده که در کوتاه ترین جملات منتقل می شود.

یک خانواده سالم

قابل توجه فیلم سازان نابغه‎ی ایرانی که ادعایشان کوه را میشکافد (!) ولی اصرار عجیبی دارند که : خانواده‌ی سالم، “شعار” است! وقتی در خانواده همه خوب باشند، داستان ” در نمی‎آید”! درام ماجرا خراب می شود و… مجبور می‎شوند فیلم ‎های بسازند که خانواده‎ای میلیون ها بار خراب‌تر از خراب‌ترین خانواده‌های کشور در آن به تصویر کشیده شده باشد و بگویند: می سازیم و نقد می کنیم جهت تنویر افکار مردم و مسئولین!

می‌سازیم که جامعه ببینند و یاد بگیرند اینگونه نشوند!!!! گویا اولین درس سینما را هنوز خیلی از به اصطلاح فیلم سازانمان یاد نگرفته‎اند : سینما، آینده را ” میسازد”. نمیدانند که آنچه فیلم داستانی‌‎ساز، می‎سازد، با مستند فرق میکند! نمیداند که شان فیلم سینمایی یعنی دنیایی را نشان میدهی و آن را در سینما تکرار میکنی و دنیا دقیقا به همان سو می رود… دنیایی که تو به عنوان فیلم ساز خلق میکنی، در آینده کل جامعه را به همان شکل در میاورد. گویا دهه‎ی رکود اقتصادی آمریکا و ارتباطش را با سینمای آن زمان نمیفهمند! نگار هیچ چیز در مورد سینمای وایمار و دوره‎ی رکود فوق العاده وحشتناک اقتصادی که باید برای خرید یک نان، یک گاری پول جا به جا می‎کردی نمی‎دانند! حرف‎های جالبی می‎زنند!!

جدایی x از y
جدایی x از y

فیلم‎هایند که آینده را می‎سازند

می سازیم که اینگونه نشود! یعنی واقعا نمیدانند که وقتی فیلم را بسازی، دنیا را می سازی؟! فرق بین حرفی که باید در مستند بزنند و حرفی که باید در فیلم داستانی بزنند را نمی دانند؟! یا اینکه اصلا بحث چیز دیگریست! …بحث جوایز جشنواره ی کن و اسکار است که وقتی فیلم کشورهایی که از نظر آن ها جهان سومی است، به میان می آید، فقط به فیلم‎هایی با مضامین خاص تعلق می گیرد! فیلم‎هایی پر از سیاه نمایی و… اصلا بگذریم!

اما میبینیم که در کوتاه ترین زمان، زیباترین حس صمیمیت یک خانواده (هر چند کوچک) به ما منتقل می شود و نه داستان خراب شد و نه شعاری شد و نه هزار جمله‎ی ابلهانه‎ی دیگر! حتی در ادامه باز هم از دیالوگ‎هایی استفاده می‎شود که همین حس به صورت کامل ادامه پیدا کند. مرد و زن در هنگام صحبت کردن، کلمه‎ی عزیزم از دهانشان نمی افتد! خانواده‎ی دوم هم دیالوگ‎های کاملا مثبتی دارند که از شوخی هم بی‎بهره نیست.

فداکاری از همه جای داستان میبارد!

با اینکه سه نفر بیشتر نتوانستند خودشان را برای دفاع برسانند، اما همین سه نفر مردانه مقاومت کردند! کاراکتر جیک که رسما برای نجات آنها از جان خود گذشت و خود را فدا کرد. همسر جیک، برای دفاع از همسر هنک به پناهگاه نمی‎رود. در قسمت‎های نهایی مبارزه، کاراکتر اصلی هم نوعی از خودگذشتگی میکند ولی در نهایت زنده می‎ماند و … اما شعاری نمی‎شود! درام خراب نمی‎شود!

فداکاری
فداکاری

فرمول سهل و ممتنع

اما کارگردان اثر، چطور با یک فرمول سهل و متنع توانسته است صحنه‎ی فداکاری جیک را به زیبایی بسازد؟!

پیرزنی که با جیک سر شوخی دارد و تیکه‎هایی که همگی با آن آشنا هستیم به هم پرت میکنند!! شوخی‎هایی که از سر دلخوری نیست بلکه کاملا نشانه نزدیکی و صمیمیت است.

فضا کاملا به سمتی می رود که جیک قاعدتا عقب نشینی میکند و پیرزن و هنک می‎مانند و ایستادگی میکنند و قاب‎هایی هم در این زمینه بسته می‎شوند. اما ناگهان جیک با یک آهنگ حماسی و با دیالوگ‎های پر از شور : هورا! یالا! زود باشین! و… وارد صحنه می‎شود و برای کامل شدن ماجرا، پیرزن شوخ، جمله‎ی تقریبا تکراری یا حداقل جمله‎ای که شبیه آن را در همین موقعیت دقیقا باید از چنین کاراکتری بشنویم و در خیلی از فیلم‎ها (که البته ظاهرا هیچ وقت تکراری نمی‎شود و همیشه اثر خود را می‎گذارد)  شبیه آن را می گویند: اونوقت به من میگن دیوونه؟! را می‎گوید و درواقع او را نوعی قهرمان شجاع میداند.

جیک با قدرت پیش می رود اما بعد از چند لحظه، متوجه ضعیف بودن خود در برابر دشمن می‎شود. اما فرمول واضح همیشگی: جیک خودش را نزدیک به مرگ می بیند و بین مرگ خودش و مرگ دوستان و خانواده‎اش تصمیم می‎گیرد، یک موسیقی دلهره‎آور برای لحظات قبل از فشردن دکمه، و دیالوگ‎هایی از جانب دو نفر دیگر، یکی با فریاد : صبر کن! و دیگری با آرامش و بهت زدگی: اون میخواد این کارو بکنه! و در نهایت آخرین جمله‎ی تاثیر گذار و البته تکراری اما کارساز جیک:

به هلن بگو واسه ی هدف خوبی مردم، باشه؟

به هلن بگو واسه ی هدف خوبی مردم، باشه؟
به هلن بگو واسه ی هدف خوبی مردم، باشه؟

و تمام! داستانی پر از فداکاری، پر از مفاهیم مقدس! هر چند هنرمندانی کاملا نامقدس آنها را ساخته باشند!

چرا سهل؟ زیرا فرمول در اکثر موارد همین است. چرا ممتنع؟ زیرا گفتنش ساده است و معما چو حل گشت آسان شود! اجرای همین فرمول کار بینهایت دشواریست…

مروری بر نکات فنی

از نظر فنی، به احتمال قریب به یقین میتوان گفت کار به صورت سه بعدی ساخته شده است ولی رندر به صورتی گرفته شده است که گویا دو بعدی است و کاملا با مت پینت پشت آبجکت‎ها همخوانی دارد. نورها کاملا حالت پینت و نقاشی دارند و به حالت سه بعدی که تم کار را از فضای دو بعدی نزدیک نمی‎شوند. هر چند بعضی از قسمت‎های کار از بعضی دیگر، به مقدار خیلی کمی رئال‎تر است و کمی از فضای دو بعدی فاصله می‎گیرد. مثلا انفجار صد در صد دو بعدی ولی حشره‎ی غول پیکر، زیادی سه بعدی و رئال است.

اختلاف زیاد دوبعدی و سه بعدی
اختلاف زیاد دوبعدی و سه بعدی

پایان درست

در نهایت باز هم کار های استادانه ی کارگردان که میتواند در یک کار تقریبا ۱۵ دقیقه ای این حجم از استرس و هیجان را ایجاد کند! همه چیز طوری است که مطمئن شویم هنک مرد! قابی که ازهمسر هنک بسته شده و در حالتی است که گویا به او خبر مرگ شوهرش را داده اند! اما در سکانس بعد، با دیدن اینکه او زنده است خیالمان راحت می شود و با اینکه جیک فداکاری کرده است و دیر در داستان نیست، اما این موضوع مخاطب را اذیت نمی کند زیرا تقدس حادثه ی مرگ جیک، جلوی خراب شدن حس و حال مخاطب را می گیرد. پایانی بسته و زیبا! باز هم دوست دارم یادی کنم از هنرمندان قهار ایرانی با فیلم هایی که پایانشان باز نیست، بلکه ول است! مد جدید این است که پایان را باز بگذارند اما نمی توانند حتی پایان را باز نگه دارند! پایان را بیخیال می شوند و آن را ول می کنند و اسمش را می گذارند پایان باز!…

امیدوارم هنرمندانی به صحنه بیایند که سینمای ایران را از این دوره ی احمقانه ی فیلم فارسی و نئورئالیستی به سبک ایران خارج کنند و جانی دوباره به سینما بدهند! کسانی که بتوانند نکات مثبت آثار غربی ها را منصفانه استخراج کنند و بدون تعصب از آن ها استفاده کنند تا مجبور نباشیم بعضی فیلم ها را تحمل کنیم!

نمایش بیشتر

امین مواساتی

دانشجوی حوزه ی هنری انقلاب اسلامی دانشجوی مهندسی صنایع دانشگاه صنعتی شریف مهارت در مدل سازی سه بعدی و کاراکتر سازی سه بعدی و دوبعدی،انیمیشن سازی سه بعدی و دو بعدی،طراحی دو بعدی،موشن گرافیک،ساخت جلوه های ویژه به صورت حرفه ای،تدوین حرفه ای،مدل سازی ساختمان و ... علاقمند به کارهای هنری،مطالعات تاریخی،سیاسی و مذهبی،فلسفه و منطق،مستند سازی و... عَبدٌ مِن عِبادِالله...!

نوشته های مشابه

یک نظر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

بستن
بستن