The Outer Worlds؛ تجربهای تازه، این بار در جهانهای دیگر
۹ سال پس از به عهده گرفتن انتشار عنوان نقش آفرینی Fallout : New Vegas، استودیوی آمریکایی آبسیدین (Obsidian Entertainment) این بار، اقدام به ساخت پروژهای جاه طلبانه در سبک نقش آفرینی کرد؛ البته با مکانیزمها و عناصر بسیار شبیه به Fallout. باعث تعجب نبود که آبسیدین با درس گرفتن از نواقص Fallout و اصلاح آنها و استفاده از نقاط قوت آن، بتواند محصولی با کیفیت و موفق عرضه کند. نامزدی در ۴ بخش مراسم The Game Awards 2019 از جمله بهترین بازی سال، کیفیت بالای این عنوان را تصدیق میکند.
همراه الفبایت باشید تا بازی The Outer Worlds را زیر ذرهبین قرار دهیم و جوانب مختلف آنرا به دقت بسنجیم تا بفهمیم چه چیز این بازی را تا این حد بالا برده؟ آیا واقعا لایق این همه تحسین هست؟
حکایت دولت و ثروت
داستان بازی آیندهای از زندگی بشر امروزی به دور از زمین را به تصویر میکشد؛ انسانها تحت سرپرستی یک دولت واحد و در سیارههای گوناگون در حالی که خبری از زمین نیست، لحظات زندگی را سپری میکنند. اما این آیندهی خاص، حاصل یک تغییر اساسی در گذشته است.
اوایل قرن بیستم میلادی، بیست و پنجمین رئیس جمهور ایالات متحده، ویلیام مککینلی (William McKinley) توسط یک فولادساز آنارشیست آمریکایی به نام لئونچولگوش (Leon Czolgosz)، ترور شد و مقام و منصبش به تئودور روزولت (Theodore Roosevelt) رسید؛ کسی که با به ثبت رساندن قانون ضد انحصار اراضی برای شرکتهای ثروتمند، جلوی غارت سودجویانه و چپاول زمین توسط شرکتها و قدرتمند شدن هرچه بیشتر آنها را گرفت.
اما چیزی که در بازی The Outer Worlds اتفاق میافتد، متفاوت است. به این صورت که مککینلی هرگز ترور نشد، روزولت به مقام ریاست جمهوری نرسید و خبری از قانون ضد انحصار اراضی برای شرکتها نیز نشد. بنابراین در آیندهای نه چندان دور، شرکتها به قدرت بالایی در سطح حکومتها میرسند و حتی پس از آن که بشر برای ادامه زندگی زمین را ترک میکند، شرکتهای قدرتمند و ثروتمند به عنوان حاکم و سرپرست تمام انسانها دولتی و حکومتی تشکیل میدهند و تحت عنوان The Board فعالیت میکنند؛ نقطه تاریک این اتفاق، این است که تنها پول و قدرت بیشتر برای The Board مهم است، نه آینده و منافع بشر.
در دنیای The Outer Worlds چه میگذرد؟
متاسفانه پس از گذشت چند سال از زندگی انسان در سیارات دیگر، مشکلاتی نظیر کمبود آب، غذا و دارو به مرور زمان خود را نشان میدهد و The Board برای رفع این مشکل «برنامه بکارگیری طول عمر» (Lifetime Employment Program) را به صورت عمومی اعلام میکند. طبق این برنامه، اعلام میشود که دانشمندان، مهندسان و دیگر افراد مهم برای پیدا کردن راه حلی برای مشکلات مذکور جمع میشود و باقی، یعنی اکثریت مردم تا زمان یافتن راه حل، به خواب میروند تا آب و مواد غذایی کمتری مصرف کنند. اما در حقیقت، خود The Board از قابل انجام بودن این برنامه مطمئن نیست و احتمالا مردم را به سوی یک مرگ تدریجی سوق میدهد و در واقع هرگز قرار نیست مردم عادی از خواب بیدار شوند.
یک دکتر روان پریش به نام فینس ولز (Phineas Welles) شما را که شخصیت اصلی بازی هستید، از خواب بیدار میکند. در واقع شما یکی از کسانی هستید که در برنامه The Board قرار گرفتهاید تا حذف شوید اما پس وقوع یک حادثه، سفینه Hope از کلونی Halcyon جدا میشود و ولز که از سرنشینان Hope است تصمیم میگیرد شما را بیدار کند تا به او کمک کنید. ولز ادعا میکند که میخواهد همه را نجات دهد و از شما میخواهد تا ماده شیمیایی دیمتیل سولفوکسید (Dimethyl Sulfoxide) را برای او بیاورید. اما در این میان با هزاران دشمن و موجود مختلف مواجه میشوید، صدها اتفاق برایتان میافتد، با دهها نفر آشنا میشوید و چندین بار به شک میافتید تا در دوراهیهای گیجکننده یکی را به ناچار انتخاب کنید.
بدون شک این بازی شما را سرگرم خواهد کرد!
داستان بازی، شیوه روایت آن، و تک تک ماجراهای فرعی و ریزداستانهای میان راهتان یک تجربه گیرا و سرگرمکننده از یک بازی نقش آفرینی را برایتان فراهم میکند. حس مهم بودن و تعیین کننده بودن به خوبی در انتخاب دیالوگها به شما القا میشود و به قدری شما را درگیر اتفاقات میکند که ممکن نیست تا قبل از اینکه به نتیجه دلخواه خود نرسیده و اثر تصمیمات خود را در روند بازی مشاهده نکردهاید، دست از بازی کردن بردارید؛ حتی با وجود اینکه امکان ذخیره بازی در هر لحظه ممکن است.
اما از داستان که بگذریم، گیمپلی و مبارزات را میتوان دومین فاکتور مهم بازی The Outer Worlds دانست. خیلی زود متوجه میشوید که عناصر اصلی گیمپلی بسیار محدود هستند و چیز تازه و متنوعی توجه شما را جلب نمیکند. شاید تنها عنصر جالب توجه در فاز اصلی گیمپلی، قدرت به تاخیر انداختن زمان (Tactical Time Dilation) یا همان اسلو موشن کردن بازی برای چند ثانیه است که در مبارزات به شما کمک زیادی میکند.
با این وجود، فاز دیگر گیمپلی، یعنی جزئیات و تنوع در اسلحه و الحاقات، زره، مواد غذایی و دارویی، درخت ارتقای قدرتها، انتخاب مهارتهای شخصیت، و ساختن چهره و فیزیک شخصیت، از لغت «راضی کننده» فراتر است و به عبارتی حق شخصیسازی را در یک عنوان نقش آفرینی ادا کردهاست. اضافه شدن همراهان و دستیارانتان و بهره بردن از قابلیتهای خاصشان را هم به جذابیتهای گیمپلی اضافه کنید. البته از تعامل ضعیف با شخصیت اصلی هرگز نمیتوانیم ساده عبور کنیم؛ زیرا یک ایراد اساسی برای این سبک محسوب میشود. شخصیتتان نه حرف میزند (صدا ندارد) و نه خودی نشان میدهد، به همین علت هرگز شخصیت را که حتی چهرهاش را قبل از شروع بازی جزء به جزء ساختهاید، حس نمیکنید.
جهان اطرافتان چه حسی به شما میدهد؟
گیاهان و درختان عجیب و غریب، موجودات ناشناخته، عمارتهای مدرن، تپه و دره و کوه و برکه و هر چیزی که اطرافتان میبینید، تلاشی از سوی آبسیدین است تا این مجموعه بیشتر معنی «جهان» بدهد. تنوع در استفاده از این عناصر، چه در طبیعت و چه در معماری ساختمانها در کنار رنگدهی مناسب و جلوههای خیره کننده، محیط فوقالعاده جذاب و بینظیری خلق کرده است. شاخصترین ویژگی The Outer Worlds بی شک همین محیط بیمانندش است؛ میتوان ادعا کرد که به ضعیفترین ویژگی The Outer Worlds، یعنی گرافیک سطح پایین آن غلبه کرده است؛ طوریکه در طول بازی، گرافیک ضعیف بازی پشت پردهی محیط جذاب بازی مخفی میشود تا کمتر به چشم بیاید.
جدا از بخش ظاهری و مادی، جهان بازی The Outer Worlds به لحاظ معنوی و مفهومی نیز به جهان ما شباهت زیادی دارد. از دروغ، خیانت، دزدی، گاوبندی، سوء استفاده، مخفیکاری، اعتماد، عشق، همکاری و صدها ویژگی اخلاقی دیگر گرفته تا استقلال طلبی، جدایی طلبی، دیکتاتوری، جنبش و انقلاب و دیگر مفاهیم سیاسی و اجتماعی، همگی ارمغان تجربهای غنی از زندگی در یک جهان است. جهانی که البته سرنوشتش به دست شماست!
گسترده اما ناکافی…
خیلی زود متوجه میشوید که چندین سیاره برای گشت و گذار در اختیار دارید و بازی چقدر گسترده و بزرگ است. اما در سیر داستان و مراحل اصلی گذرتان تنها به ۴ سیاره میافتد. به علاوه، مراحل فرعی و همچنین مراحل مربوط به همیارانتان جذابیت لازم را ندارند و انگیزهای ایجاد نمیکنند. خط داستان اصلی در حدود ۱۰ ساعت بازی به پایان میرسد و درست است که در این ۱۰ ساعت به اندازه کافی لذت بردهاید اما فکر میکنم کار آنچنان جالب و لذتبخشی بعد از این ۱۰ ساعت برای انجام دادن نخواهید داشت.
در مجموع، The Outer Worlds را میتوان یک کار جدی و موفق از سوی آبسیدین دانست و شاید راه تولید بازیهای طراز اول را هم به آبسیدین نشان داده و کلید موفقیت را به دست آبسیدین داده است. شما هم نظرتان را در رابطه با این بازی با ما درمیان بگذارید. آیا این عنوان یک بازی موفق یا حداقل زیربنای بازیهای موفق برای آبسیدین تلقی میشود؟ آیا به قدری که از بازی تعریف و تمجید شنیدهاید توانستهاید از آن لذت ببرید؟ در بخش نظرات منتظرتان هستیم.