گیمینگنقد و بررسی
تاریخچه بازی های ویدیویی – بخش چهارم
مقدمهای بر تاریخچهی بازیها
امروزه خیلی از ما بازیهای ویدئویی بسیاری را در سبکهای مختلف و دستگاههای متنوع تجربه کردهایم، اما بازیها نیز، همانند دیگر تکنولوژیها تاریخچهای داشتهاند، از جایی آغاز شده و سیر تکاملی خود را طی کردهاند. اکنون اما بازیها تنها یک سرگرمی چند دقیقهای نیستند، بلکه میتوانند با داستان پردازی و کارگردانی قوی اثری بیشتر از یک شاهکار سینمایی بر مخاطب بگذارند و یا حتی برای شبیهسازی در صنایع نظامی، خلبانی، رانندگی و علوم دیگر مورد استفاده قرار گیرند. درآمد بالای این صنعت باعث پیشرفت و توسعه سریع و عجیب آن در سالهای اخیر شده و ذهن بسیاری از کشورها و شرکتهای آنان را به سوی تولید و توسعه بازیهای ویدئویی سوق داده.
اکنون قصد داریم از طلوع کم فروغ تا موفقیت و محبوبیت امروزی این صنعت، فراز و نشیب و عوامل آن، مسیر پرچالش پیشرفت و توسعه روزافزون، رقابت شرکتهای بازیسازی و البته بعضی عناوین محبوب و خاطرهساز و داستانهای پشت اینها که احتمالا نشنیدهاید، همه را اینجا مورد بررسی قرار دهیم. پس اگر مطالعه سیر غریب این صنعت برایتان جالب است همراه ما باشید با سری مقالات تاریخچه بازیهای ویدئویی 🙂
- مطالعه بخش اول تاریخچه بازی های ویدئویی
- مطالعه بخش دوم تاریخچه بازیهای ویدیویی
- مطالعه بخش سوم تاریخچه بازیهای ویدیویی
عصر طلایی بازیهای کامپیوتر
رایانهها صدها عمل محاسباتی، مدیریتی و خدماتی برایمان انجام میدهند، اما اگر بازیهای خوب را هم اجرا کنند عالی میشود. دهه نود آغاز عصر طلایی بازیهای مخصوص رایانههای شخصی بود. قبل از آن، تمرکز توسعه دهندهها بر روی ساخت بازیهای کنسولی بود، اما به علت کنترل خوب ماوس و کیبورد برای سبک شوتر و استراتژی، بازیهای زیادی به مرور برای کامپیوتر ساخته شدند و پس از چندین سری شاهکار بزرگ و موفق، امروزه کامپیوترها به یکی از پلتفرمهای اصلی برای بازی محسوب میشوند؛ اما نقطه عطف پیشرفت و درخشندگی این بازیها بدون شک دهه نود و اوایل قرن بیست و یکم است. پس بیایید به اتفاق، چند مورد از بازیهای مهم این دوره را مرور کنیم:
تکامل سبک تیراندازی
در سبک شوتر، id software پس از موفقیت Doom و Wolfenstein 3D، در سال ۱۹۹۶ اولین بازی از سری محبوب Quake را ساخت. تنوع اسلحه، دشمنان و محیط پیشرفت مناسبی داشت و محیط کاملا سه بعدی شده بود. این بازی نیز قدم بزرگی در تکامل سبک شوتر بود. اما اثر جاودان تاریخ سبک شوتر را شرکت Valve با شاهکار Half Life به ما معرفی کرد؛ یکی از بهترین بازیهای تاریخ که نمره درخشان متاکریتیک آن هم میتواند موفقیتش را تایید کند. Half Life به قدری بینقص و دوست داشتنی بود که غالب کسانی که بازی کردهاند، آنرا یکی از بهترین تجربههای خود میدانند. نکته جالب توجه، ماد فن مید این بازی یعنی Counter Strike است که دو تیم تروریست و ضدتروریست مقابل یکدیگر قرار میداد. بعدها این ماد، خود به یک بازی موفق دیگر به همین نام تبدیل شد که حتما شما هم آنرا خوب میشناسید.
سبک نوظهور استراتژیک
کلمه نوظهور کمی بیانصافی است، چرا که این ژانر از دهه ۷۰ حضور خود را اعلام کرده بود، اما توجه چندانی به آن نشد. در مجموع این سبک، نسبت به بقیه هنوز آنقدرها محبوب نشده بود اما بالاخره زمان آن رسیده بود که خودی نشان بدهد. نسخه اول بازی Warcraft در سال ۱۹۹۴ توسط بلیزارد (Blizzard Entertainment) ساخته شد تا پایهگذار این مجموعه دوستداشتنی و مشتقات آن شود. یک سال بعد هم اولین بازی مجموعه Command and Conquer معرفی شد تا به این ژانر جان بیشتری بدهد؛ احتمالا شما با نسخهی Generals این مجموعه خاطرات بسیاری دارید. در ادامه، کمپانی بلیزارد نسخه دوم وارکرفت را در سال ۹۶ و بازی Starcraft را در سال ۹۸ معرفی کرد. بازی Starcraft که شامل ۳ جبهه بود به قدری دقیق و بالانس طراحی شده بود که وبسایت گیماسپات آنرا معیاری برای سنجش و ارزیابی بازیهای استراتژیک همزمان (real-time strategy) خواند.
بازیهای استراتژیکی که در بالا نام بردیم همگی از نوع همزمان (RTS) بودند. اما نوع دیگر، ینی استراتژی نوبتی (TBS) هم پیشرفتهای قابل توجهی داشت. سری بازیهای XCOM ،Total War، Civilization همگی در این دوره شروع کردند و روند خوبی را نیز طی کردند. با ساخت چنین بازیهایی که برخلاف نوع همزمان، بازیکن زمان کافی برای تفکر و پیاده کردن استراتژی دارد و نوبت هر بازیکن باید طی شود (چیزی شبیه به شطرنج) ژانر استراتژی به این دو نوع تمایز یافت. امروزه هر دو نوع استراتژی محبوب و تکامل یافته هستند و دنبالهی راه همین بازیها را طی میکنند.
باقی سبکها
اینطور نبود که فقط همین دو سبک مذکور برای PC توسعه یابد، سبکهای دیگر هم روی پلتفرم رایانههای شخصی با استقبال شگفتانگیزی مواجه شدند. از جمله پرفروشترین بازیهای این پلتفرم دو بازی MYST و Riven در سبک پازل و معمایی بودند. گرافیک باورنکردنی این عناوین در زمان خود، مورد توجه قرار گرفت. بازی نقش آفرینی ایزومتریک Diablo محصول دیگر بلیزارد هم از پرفروشهای PC و از بهترین بازیهای تاریخ شد. نسخه دوم دیابلو تا حدی محبوب شد که طرفداران زیر سبک dungeon crawler آنرا یک اثر خاص و نماد و نشان این زیرسبک میدانند. همچنین اولین بازی FIFA با نام FIFA International Soccer در سال ۱۹۹۳ توسط EA برای کامپیوتر منتشر شد (و اولین بازی PES در سال ۱۹۹۵ توسط Konami برای پلیاستیشن).
سبک شبیهسازی هم از آن سبکهایی بود که در رایانههای شخصی خوش درخشید. مجموعه شهرسازی SimCity از جالبترین بازیهای آن زمان برای بازیکنان بود. هر نسخه این مجموعه همراه بود با بهبود گرافیک و اضافه شدن المانهای استراتژی جهت تکامل و تشابه هر چه بیشتر بازی با واقعیت شهرسازی. اولین شبیهساز شهرسازی برای منبع الگو و الهام قرار گرفتن عناوین آینده این سبک به قدر کافی خوب و کامل بود. سازندهی Simcity یعنی شرکت Maxis شبیهساز زندگی را هم با نام The Sims ساخت و معرفی کرد تا رکورد بیشترین فروش یک بازی رایانه را از MYST بگیرد. جذابیت شبیهسازی یک زندگی کامل، از خواب و خوراک و پوشاک، تا ازدواج و شغل و شهروندی به خصوص تازگی چنین چیزی در صنعت بازی، سبب شهرت این بازی و آمار فروش بالای آن است.
ورود آبرومندانهی سونی به صنعت گیم
شرکت ژاپنی سونی (Sony) که پیشتر مشغول تولید دیسکهای فشرده (CD) و تجهیزات صوتی و تصویری بود، برای مدتی به محتوای گیم نیز ورود کرد. در ابتدا سونی به همکاری با نینتندو امید بست تا کنسول و بازیهای مشترکی با همکاری نینتندو وارد بازار کند اما آبشان در یک جوب نرفت و سونی تصمیم گرفت این کار را به تنهایی و مستقل از نینتندو انجام دهد. سرانجام در سال ۱۹۹۴ کنسول محبوب Playstaion توسط سونی معرفی شد، اما اینکه چطور با وجود سابقهی طولانی نینتندو و سگا توانست تا این حد مطرح شود دلیل دارد؛ به لطف سابقه کاری سونی، کنسول پلیاستیشن به جای کارتریج از دیسک یا CD پشتیبانی میکرد. حجم بالای CD یعنی حجم بالای بازی و در نتیجه جهش بزرگ در گرافیک و دنیای بازیها، این در حالی است که نینتندو همچنان از کارتریج با حجم پایین استفاده میکرد.
دومین علت موفقیت سونی انتخاب بازیهای مناسب بود. بازیهایی که به پلیاستیشن راه یافتند متفاوتتر و کمی جدیتر بودند تا طیف گستردهتری از مخاطبین را پای کنسول بنشانند. پایهگذاران سبک ترس و بقا یعنی Resident Evil و Silent Hill مثال خوبی برای این سیاست سونی هستند. علاوه بر این دو، بازیهای بینظیر دیگری هم در اختیار پلیاستیشن قرار گرفت. Tony Hawk’s Pro Skater با نمره درخشان ۹۸ و رتبه دوم متاکریتیک، Crash Bandicoot پلتفرمر ماجرایی به یادماندنی، Gran Turismo که پادشاه سبک ریسینگ زمانه خود شد و Tekken 3 که رقیب قدرتمندی برای Mortal Kombat بود تنها چند مورد از بازیهای خوب پلیاستیشن محسوب میشوند. در واقع بازیهای خوب این کنسول آنقدر زیاد هستند که نام بردن همه آنها واقعا مشکل است. سونی حتی انحصار فرانچایز Metal Gear را هم برای ۳ نسل در اختیار گرفت.
تلاش نینتندو و سگا برای غالب شدن
سگا که همواره به سختافزار قدرتمند و بازیهای متفاوت تاکید داشت، کنسول نسل پنجم خود را با نام Sega Saturn یک ماه قبل از پلیاستیشن معرفی کرد اما به هیچ وجه موفق نبود. سختافزار پیچیده، هم قیمت این کنسول را بالا برده بود و هم توسعه بازی را برای سازندگان سخت کرده بود. این سخت افزار پیچیده و قدرتمند وقتی که بازی خوبی در اختیار نداشت عملاً بیهوده بود. سگا برای جا انداختن ساترن در بازار، مرتکب یک اشتباه مهلک شد؛ یعنی توقف تولید بهترین کنسول خود، سگا جنسیس. این اقدام همان مقبولیت اندک باقیمانده را از بین برده و سگا را کاملا به حاشیه راند. سگا حتی در ساخت سونیک جدید هم تمرکز خود را از دست داد و نتوانست آنچه که میخواست را برای این مجموعه عملی کند.
۲ سال بعد، نینتندو یکی از بهترین کنسولهایش، یعنی Nintendo 64 را روانه بازار کرد. این کنسول ۶۴ بیتی از پلیاستیشن ۳۲ بیتی قدرتمندتر بود اما همانند پلیاستیشن از CD پشتیبانی نمیکرد. از طرفی، بازیهای کمنظیری برای این کنسول ساخته شد. بازی The Legend of Zelda: Ocarina of Time با نمره ۹۹ متاکریتیک که ژانر نقشآفرینی را متحول کرد، و بازی Mario 64 که سکوبازی را از دوبعدی به سه بعدی تغییر داد از نمونه بازیهای خوب این کنسول هستند. اثر مثبت این دو بازی بر سینماتیک دوربین و المانهای سه بعدی بازیها غیرقابل انکار است. سبک شوتر اول شخص هم برای اولین بار به شکل جدید و بهینهی خود با بازی محبوب GoldenEye007 به دنیای کنسولها آمد. با اینهمه برندهی رقابت پلیاستیشن بود، زیرا با گسترش و تنوع دادن به ژانرها و بازیها، به طیف وسیعتر و بزرگتری از بازیکنان امکان بازی و لذت از دنیای گیم را میداد.
سونی فاتح نسل پنجم کنسولها
استراتژی و سیاستهای هر سه طرف یعنی نینتندو، سگا و سونی را خواندیم و دیدیم که در نهایت رقم فروش سونی پلیاستیشن بسیار بالاتر از ساترن و بود. شما هم نظر خود را در رابطه با مسیری که این شرکتها طی میکنند با ما در میان بگذارید. به نظرتان سونی تا کجا میتواند ادامه دهد؟ آیا نینتندو دست از اصرار بر فرانچایزهای خود برداشته و به سوی بازیهای متنوعتر میرود؟ آیا سگا با نقشهای تازه میتواند دوباره به اوج برگردد؟ در قسمت نظرات برایمان بنویسید و منتظر قسمت بعد نیز باشید 🙂