theme wordpress
علمی

از سیلیکون تا کربن! – قسمت اول

تلاش انسان برای خلق سیستمی هوشمند ، تلاشی است به قدمت عمر انسان.

آنچه از آن به عنوان سیستم های هوشمند یاد می کنند ، خود به چند شاخه تقسیم می شود که جذاب ترین آن سیستم های پیاده شده بر هوش مصنوعی است. و هدف صرفا حل مسائل منطقی و یا الگوهای پیچیده ریاضی نیست(طبیعی به نظر می رسد اولین بنیانگذاران این رشته ریاضیدانان بوده باشند!) افق چنین مسیری توانایی درک و شناخت ، تفکر و استدلال و عمل به بهترین شکل است. این نوشتار قصد توضیح تخصصی زمینه های یادشده را ندارد.

به اطراف خود نگاه کنید ! متنی که می خوانید یک متن تایپ شده ی تر و تمیز با قابلیت اصلاح و بازگردانی است و به سرعت نوشته می شود . اگر در خانه نشسته اید به دیوارهای مستحکم و سقف مطمئن بالای سرتان فکر کنید ؛ … ” آه ! چه قدر خوب می شد روزی رنج نوشتن روی سنگ برداشته می شد….چقدر خوب….

حقیقت این است که ما هر آنچه اکنون داریم مدیون رنج کشیدن های اجدادمان هستیم. انسان کهن(وبه طور عام انسان) از پی دردهایش به نیازهایش پی برده و در سوگ نبود پاسخ این نیازها در عالم واقعیت ، به فکر فرورفته . او باخود گفته اگر نمی توانم آن را به واقعیت تبدیل کنم ، چرا در عالم ذهن آن را نسازم؟

و ذهن این موهبت الهی انسان را بر آن داشت تا تخیل کند ، بیافریند ، بسازد و از دل این اتفاقات داستان ها پدید آمدند ، افسانه ها ، اسطوره ها ، قهرمانها و آرمان شهر ها. و قرن ها بعد این افسانه ها به تحقق پیوستند.

و اکنون گزاره ای که در ابتدای این نوشتار گفته شد : بسیار کوته فکری است اگر گفته شود ، رویای یک هوش مصنوعی به انسان هزاره سوم تعلق دارد ! این افسانه قدمت دارد! گواه ما تاریخ است :

۱

” روزگار روی بدش را به آن ها نشان داده است ؛ کودکی رنجور و ضعیف و ناخوشایند. چه کسی باورش می شود این مولود فرزند آنها باشد ؟ پذیرشش برایشان سخت است. او را از قلمرویشان طرد می کنند. دیگر جایی برای این کودک در کوه المپیوس نیست. هیفاستوس فرزند زئوس و هرا است. او در دامان مردم رشد می کند و به یک آهنگر زبردست تبدیل می شود. او سودای بازگشت به شکوه گذشته اش در میان خدایان المپیوس را دارد. چه کار می کند ؟ از مهارتش استفاده می کند و یک تخت جادویی می سازد با این وصف که این تخت قادر به زندانی کردن میزبانش است. به واسطه این تخت ، مادرش به دام می افتد و او فرصت دوباره برای بازگشت به المپیوس ، سرزمین خدایان را پیدا می کند. “

این بخشی از اساطیر یونان کهن است. داستان هیفاستوس به ما پیامی را می رساند : هیفاستوس یک هدف در نظر داشته ، او برای رسیدن به این هدف از یک ماشین کمک گرفته. ماشینی هوشمند که قادر است متناسب با شرایط ، واکنشی از پیش تعیین شده را از خود بروز دهد.

کارهای هیفاستوس تنها به این داستان ختم نمی شود …

اولین ربات انسان نما !

کِرِت ، نام جزیره ای است بزرگ در یونان که تصرف آن رویای هر پادشاهی است . هیفاستوس خدایی است که برای سایر خدایان سلاح می سازد. پدرش زئوس ، به او دستور می دهد تا برای محافظت از سرزمین فرمانروایی اش سلاحی بسازد. سلاحی که او ساخت، یک نگهبان بود به اسم تالوس ، انسانی عظیم الجثه از جنس فلز برنز که می توانست به آتش تبدیل شود و از جزیره در برابر هر دشمن قدرتمندی دفاع کند. … “

داستان تالوس به ما نشان می دهد که انتظار یونانیان باستان از یک هوش مصنوعی بی شباهت به تصور ما از یک ربات نیست. موجودی ماشینی هم شکل و هم قیافه نوع بشر ، با این حال که باید توانایی هایی را که انسان از انجام آنها عاجز است ، داشته باشد. مانند هیکل عظیم تالوس یا بدن برنزی او یا قابلیت تبدیل شدن به آتش.

در ادامه داستان تالوس میخوانیم :

” میدیا یک از اسطوره های زن یونان است. او برای از میان برداشتن تالوس با او معامله ای می کند. تالوس در ازای رسیدن به جاودانگی از طرف میدیا باید شاهرگ حیاتی اش را به او بدهد. تالوس جاودانه طلب در پی فناناپذیری از او فریب می خورد و جانش را از دست می دهد. “

در بازتاب دیگر این افسانه ، یک نگرانی نهفته است. نگرانی مردم از هوش مصنوعی ، تالوس برای اشتیاقش به فناناپذیری مرد. و این گواهی است بر ترس مردم از یک قدرت مطلق که از کنترل آنها خارج شده است.

از این دست داستان ها در تاریخ کم نیستند. نمونه دیگر آن سگ های زنده چوبی هستند که نگهبانان خانه همسر امپراطور چین بوده اند!

نوع بشر همواره با تخیل خود ، آرزوی یک زندگی بهتر می کرده است و همین موضوع اورا به جلو رانده است.

شما نیز خیال پردازی کنید ؛ چه کسی می داند ! شاید زمان آن را محقق کرد!……..

برچسب ها
نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

بستن
بستن